محمد مهدی

نوشته هایی برای پسرم

نوشته هایی برای پسرم
پیوندها

31 هفته و 1 روز

سه شنبه, ۵ دی ۱۳۹۱، ۱۰:۵۵ ق.ظ

سلام پسر گلم

نمی دونی دیروز چقدر تکون خوردی و بازی کردی. از صبح که مامان از خواب پا شده بود داشتی لگد می زدی تا شب. شاید فقط یکی دو ساعت وسطش خوابیدی.

الان هم که ساعت یه ربع به 11 صبحه فکر کنم خواب باشی چون هیچ خبری ازت نیست.

محمدمهدی من، این روزا من و شما دونفری توی خونه داریم باهم خوش می گذرونیم. مامان هرروز داره تپل تر از دیروز میشه.

همش با خودم میگم خداکنه مامان انقدر تپل میشه حداقل شما هم خوب وزن بگیری و همه ی اینا نشه وزن مامان :)

دیروز من و شما با همکاری هم برای بابا یه غذای جدید درست کردیم. پیراشکی سیب زمینی! البته مامان شروع کرده به تمرین کردن برای درست کردن غذاهای متنوع و خوشمزه تا بعدنا برای پسرش درست کنه. دیروز هم یه خانومه اومده بود دم در خونه کتاب می فروخت. یه کتاب آشپزی کیک هم خریدم تا حسابی برای شما سنگ تموم بذارم.

دیگه اینکه فردا اگه خدا بخواد میخوام برم پیش خانم دکتر تا ببینیم اوضاع و احوال مامان و پسرش چه جوریه. فکر کنم اندفعه دیگه خانم دکتر بدتر از دفعه های پیش دعوام کنه. آخه وزن مامان خیلی بالا رفته. 15 کیلو از اولی که شما اومدی توی دلم تا حالا.


خلاصه اینکه بازم مثل همیشه اون جمله ی معروف من و بابا که پسر گلم منتظر اومدنت هستیم ... :)


  • مامان لیلا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی