38
جمعه, ۲۹ دی ۱۳۹۱، ۱۲:۴۹ ق.ظ
سلام عزیز دل مامان
جونم برات بگه که دو روزه که خانم سوری و خاله زهرا همراه بچه های مدرسه رفتن سفر مشهد. این دو روز من به خونه ی باباجون سر زدم که تنها نباشه. البته بماند که بابابزرگ هم خونشونه. خلاصه اینکه امروز هم از عصر رفتم اونجا و توی کارهای تایپ سوالای باباجون کمکش کردم و شام درست کردم. نوش جون شما باشه خوروش مرغ درست کرده بودم. خیلی خوشمزه شده بود و البته چرب و پرروغن!
خلاصه مامان الان خیلی خسته است. بابایی شما هم نشسته و داره فیلم سینمائی می بینه. اسمش "شائولین" ه و من اصلا دوستش ندارم چون همش بزن بزنه. من هم منتظرم تا این فیلم تموم بشه و بابایی بیاد و بریم بخوابیم.
خیلی دوستت دارم عزیز دل مادر ...
شبت بخیر
- ۹۱/۱۰/۲۹