محمد مهدی

نوشته هایی برای پسرم

نوشته هایی برای پسرم
پیوندها

بدقلقی

شنبه, ۱ تیر ۱۳۹۲، ۰۹:۴۹ ب.ظ

سلام عزیز دلم

نمی دونم امروز چه مشکلی داری، اما احتمالا از اثرات واکسنه. خیلی بیتابی می کنی. صبح باهم رفته بودیم مدرسه، چندساعتی اونجا بودیم و شما برخلاف هربار که میریم یکی دو ساعت خوابیدی. خونه هم که برگشتیم شروع کردی به گریه کردن. گفتم شاید گرسنه باشی، شیر دادم ولی بعدش دیدم که پشت کمرت خیس خیسه! تشکت هم خیس شده بود. ظاهرا پوشکت پس داده بود اون هم از پشت! جالب اینجاست که پوشک خشک بود! من نمی دونم چی جوری این پوشکها رو تولید می کنن! خلاصه لباسات رو که عوض کردم خندون شدی. یه خورده بازی کردی و حدود ساعت 4 بود که خوابیدی. از اون موقع تا حالا هربار که بیدار شدی فقط گریه کردی و توی بغلم بودی. خواب که میرفتی تا میذاشتمت روی تخت شروع می کردی به گریه کردن. حدس میزنم بدنت هم یه خورده درد میکنه چون ماساژت که میدم آروم میشی :) میگم ناقلا، نکنه همه ی اینا بهونه است و دلت برای بابایی تنگ شده؟! ؛)

خلاصه الان ساعت یه ربع به دهه. قرار بود امشب به اصرار ریحانه و علی بریم خونشون. دیشب کلی منتظرمون بودن اما من دیدم شما از اینکه خونه ی خودمونیم خوشحالی دلم نیومد ببرمت. اما خاله زهرا فردا امتحان داره و داره جوجه هاشو زود می خوابونه، با این حال و روز شما هم اگه بریم اونجا شما نمیذاری خاله درس بخونه :)

همین الان یه خورده صدای بیدار باش شما اومد. امیدوارم این بار که بیدار میشی سر حال باشی عزیز دلم :)

  • مامان لیلا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی