محمد مهدی

نوشته هایی برای پسرم

نوشته هایی برای پسرم
پیوندها

شروع غذای کمکی

چهارشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۵۳ ب.ظ
سلام پسر گل مامان
اول از همه بگم از اینکه هفته ای که گذشت روزهای جمعه و شنبه رو ما قم بودیم. شما حسابی با عمه ها بازی کردی. آخراش دیگه صمیمی شده بودی و موهای عمه ها رو میکشیدی!
کلی ازت عکس گرفتن که بعضیاشونو اینجا برات میذارم. البته عکس پست قبلی رو هم عمه لیلا گرفته بودن و من داغ داغ با موبایلم برای شما آپلودش کردم.






گل پسرم، پریروز رفتیم پیش آقای دکتر. البته تصمیم داشتم هفته ی آینده و بعد از واکسن شش ماهگیت ببرم اما سوختگی پاهات که هرکار می کردم هم خوب نمی شد باعث شد تا دیروز بریم.
وزنت 7 کیلو و 500 گرم بود! دکتر گفت دقیقا روی نمودار. قدت هم 66 سانتی متر. یعنی فقط دو سانتی متر اضافه شدی!
تازه آقای دکتر باهام دعوا کرد که چرا غذای کمکی رو برات شروع نکردم. من هم گفتم آخه شما تاکید نکردین و اینا. اینه که قرار شد برات سوپ درست کنم. با برنج و هویج و سیب زمینی و گوشت شروع کنم و با 4 قاشق مرباخوری. در ضمن آقای دکتر گفت که فرنی و حریره بادوم دیگه به درد عمه ات می خوره :دی
خلاصه اینکه شما از همون شب سوپ خوردی و با چه ملچ و ملوچی. دیروز هم دو وعده بهت فرنی دادم و یک وعده سوپ. می خوام حسابی تپلت کنم.
ضمنا خبر خوش بهت بدم که دکتر گفت میوه هم میتونی به شکل پوره بخوری :)



  • مامان لیلا

نظرات  (۳)

عمه جون شما چه سریع بزرگ شدی:)) آفرین

انشا اله یه مدت دیگه با مامان و بابا سر سفره همون غذاهایی که بهشون نگاه میکردی رو میخوری

عمه جون تا رفتی دولمون واسه ات تنگ شد

دفعه دیگه که ببینیمت احتمالا داری آماده میشی بری مدرسه دی:

پاسخ:
عمه انشاالله از فردا که عمه ی جدید میشی دیگه دلت زود زود برای محمدمهدی تنگ نمیشه :دی
نه مامانش نگو
هیچکی محمد مهدی نمیشه
هر گلی بوی خودش رو داره

پاسخ:
اونکه بعله
محمدمهدی من یه دونست :دی
من گفتم زود زود تنگ نمیشه :دی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی