محمد مهدی

نوشته هایی برای پسرم

نوشته هایی برای پسرم
پیوندها

محمدمهدی زندانی شده

سه شنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۲، ۱۲:۲۲ ب.ظ

سلام پسرم

خیلی از دستت شاکیم! آخه بچه جون شما باید یه جوری بخوابی دیگه. لالایی میخونم گریه میکنی. میذارمت روی پام تکونت بدم لگد میزنی. سرتو روی بالشتت نمیذاری. همش از در و دیوار بالا میری! من چیجوری باید به شما بفهمونم که این کارا برای وقت خواب نیست!


امروز یه حرکتی رفتی که طاقتم تموم شد و تصمیم گرفتم زندانیت کنم. بعد از اینکه بعد کلی جیغ و داد نخوابیدی من هم باهات قهر کردم (که عمرا فهمیده باشی باهات قهرم) و حدود یه ربعی به حال خودت رها کردم و تصمیم گرفتم ارتفاع تختت رو زیاد کنم تا دیگه نتونی از توش در بیای!


اول شاد و خوشحال بودی و بازی میکردی



اما یه خورده که گذشت دیدی که انگار زندانی شدی و شروع کردی به سر و صدا.


  • مامان لیلا

نظرات  (۲)

این جور مواقع پستش کن قم انقدر باهاش درگیری ایجاد میکنیم بازی میکنیم که از خستگی بیهوش بشه

من باشم که آمادگی دارم تا صبح باهاش بازی کنم

به شرطی که صبش هیچ کاری نداشته باشم البته

پاسخ:
باید با ایمیل بفرستم براتون :دی
واقعا فکر کن. ایکاش میشد attach کرد و فرستادش :دی
ولی میدونی مشکل این نیست که به اندازه ی کافی خسته نیست. مشکل اینه که خودش دائم در حال بازی و تحرکه و موقع خواب چون همه ی بدنش درد میکنه خوابش نمیبره و البته اضافه کن شیطنت و کنجکاوی رو به این دلایل.

اینطور که داره  نگاه میکنه یعنی اینکه:

 هیچ چی جلودار من نیییییست :)

آخه من پسرم... من بازیگوش نباشم که نیمشه

پاسخ:
واقعا هم هیچی جلودارش نیست.
انقدر شیطون شده بعضی وقتا اشکمو درمیاره :دی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی