محمد مهدی

نوشته هایی برای پسرم

نوشته هایی برای پسرم
پیوندها

آخرین دندان

چهارشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۲۳ ب.ظ

سلام عزیز دل من

بالاخره بیستمین دندون شما هم دراومد و گل پسر من فعلا تا مدتی راحت شده!

از آبان ماه که تقریبا میشد حول و حوش 21 ماهگی شما شدیدا درگیر درآوردن دندانهای 16 به بعدت بودی. لثه هات متورم و سفید شده بود و تا مدت ها اجازه نمیدادی من توی دهن شما رو نگاه کنم تا ببینم اوضاع از چه قراره. دیفن هیدرامین هم نمیتونستم برات بزنم به چند دلیل. اولیش این بود که چون که دندونها خیلی عقب بودن تا دستم رو میکردم توی دهن شما عق میزدی!

دومیش این بود که چون لثه هات متورم بودن حسابی دردت میومد وقتی بهشون دست میزدم. خلاصه این چند ماه رو طی کردی با این دردها و سختی ها. از بی قراری شب گرفته تا اگزماها و خارش شدید پاها تا ابراز زبانی درد و خوردن هر چیزی که دستت میومد!


تقریبا چهار هفته پیش بود که من دهان شما رو نگاه کردم و هیچ دندون جدیدی ندیدم. جمعه 17 بهمن توی یه مهمونی حسبی ابراز درد میکردی و غذا نمیخوردی و تا میرفت توی دهنت گریه میکردی و نمیذاشتی من و یا زهره جون، دختردایی دندانپزشک بنده، دهان شما رو نگاه کنیم.

تا اینکه جمعه ی هفته ی گذشته ، 8 اسفند، وقتی داشتم دندونهای شما رو مسواک میزدم در کمال ناباوری دیدم که دو تا دندون سمت راست (از طرف من) به طور کامل، و یه دندون فک پایین سمت چپ، نیمه کاره، در اومده. کلی خوشحال شدم و هیجان زده. شما هم به راحتی رهانت رو باز میکردی هربار میگفتم.

این قضیه گذشت تا رسیدیم به روز دوشنبه ی همین هفته! شما از شنبه صبح حالت مریض و تب کرده داشتی همراه با آبریزش بینی. انگار سرما خورده بودی. استفراغ هم کردی چند بار! دوشنبه صبح حالت بهتر شده بود ظاهرا. اما ظهرش نمیخواستی بخوابی و من شما رو به زور خوابوندم. مزاجت هم نامناسب بود البته ولی اجابت مزاج نمیکردی :پی خلاصه به هر ضرب و زوری بود من شما رو خوابوندم. تقریبا یک ساعتی خوابیدی و به یکباره ساعت 3:10 از خواب با گریه بیدار شدی. گریه میکردی و جیغ میزدی و هیچ چیزی آرومت نمیکرد! دقیقا هیچ چیزی. قرار بود شب بریم خونه ی باباجون و من میدونستم که خانمی مدرسه است. باهاشون تماس گرفتم و قرار شد که به باباجون خبر بدن که بیان اینجا شاید شما با دیدنشون آروم بشی. ساعت داشت 4:30 میشد و جیغ و گریه های شما کماکان ادامه داشت. مدام میگفتی "درد" اما تا میپرسیدم کجات درد میکنه جیغ میزدی. بهونه ی "شی شی" هم میگرفتی و از اینکه بهت نمیدادم ناراحت میشدی و باز هم جیغ میکشیدی. صدات بدجوری گرفته بود و از دست من هم کاری بر نمیومد. تا اینکه به ذهنم رسید همزن برقی رو بدم به دستت. بدنه ی بدون تیغه رو زدم به برق و دادم دستت تا باهاش بازی کنی. شما اصرار داشتی تیغه رو هم بهش وصل کنم من هم رفتم از آشپزخونه یدونه موز بیارم تا تیغه رو وصل کنیم و شیر موز درست کنیم.

شما آروم شده بودی و من خسته بودم با ذهن تعطیل! یه دفعه صدای گریه و نق و نق شما رو دوباره شنیدم و بدو بدو اومدم توی هال و دیدم دوشاخه توی دست شماست و در یک لحظه احساس کردم که برق داره میگیردت!!! خلاصه اینکه یک جیغ بنفشی کشیدم و سیم رو از دست شما کشیدم و انداختم اونطرف و بغلت کردم و شما توی بغل من داشتی گریه میکردی و من هم شوک زده بودم!

خلاصه همون جی بنفش من شما رو توی شوکی برد که گریه ات آروم شد و حالا نوبت مامان بود بزنه زیر گریه!! با باباجون تماس گرفتم که هرچه سریعتر خودش رو برسونه.

خلاصه گریه ی شما تبدیل شد به بغض و روی تختت خیلی مظلوم دراز شده بودی و سرت رو گذاشته بودی روی بالشت و هز ار گاهی پاهای پر از اگزمات رو میخاروندی. همون موقع بود که باباجون رسید و شما با دیدن باباجون و حرف زدم باهاش کمی خنده اومد روی لبهات. گفتی میخوای بشینی پای لپ تاب و فیلمهای تولدت رو ببینی که دوباره جیغ کشیدی و زدی زیر گریه و شروع کردی به گفتن کلمه ی "درد". اومدم گفتم دستت رو بذار اونجایی که درد میکنه و شما گذاشتی روی گوش راستت و جیغ و گریه و سرت رو گذاشتی روی زمین و از درد به خودت میپیچیدی!

حاضر شدی تا ببریمت پیش دکتر برخوردار! البته شب قبل یه دکتر دیگه رفته بودی و اون گفته بود که گوش ما عفونت نداره. دکتر هم برای ساعت 8 شب وقت داد. از مطب رفتیم مدرسه پیش خانمی. طی مشورتی که با خاله زهرا داشتم پیشنهاد داد تا یه نگاهی بندازم شاید دندونت دراومده باشه و من هم دیدم که بلهههههه، آخرین دندون شما، فک بالا سمت چپ (از طرف من) جوونه زده!  اون شب که برگستیم خونه نسبتا آروم خوابیدی. شبهای بعد هم همینطور. محل اگزماهات دیگه کمتر داره میخاره و من امیدوارم که خیلی از مشکلات و بی قراری هایی هم که این مدت داشتی با تموم شدن دندونها رفع بشه.


  • مامان لیلا

دندان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی