محمد مهدی

نوشته هایی برای پسرم

نوشته هایی برای پسرم
پیوندها

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دایره المعارف» ثبت شده است

سلام عزیز دل شیرین مامان


مامان روزی صد دفعه قربون زبون شیرینت میشه انقدر که قشنگ حرف میزنی.

البته بعضی وقتا یه حرفایی میزنی که ما نمیفهمیم و شما از اینکه ما نمیفهمیم خیلی ناراحت میشی :(


بعضی وقتا هم زبون درازی میکنی :پی

مثلا دیروز یه فلافل دستت بود و داشتی راه میرفتی و میخوردی. نصفه اش رو دادی به بابا. بابا هرچی گفت ببر بده به مامان گوش ندادی. من صدات کردم و گفتم "پسرم بیار اینجا بذار توی بشقاب" برگشتی به بابا گفتی :"بابا خودت ببر بذار توی بشقاب"!


یا چند وقت پیش گفتم پاشو خونه رو مرتب کنیم الان بابا میاد، گفتی "خودت خونه رو مرتب کن"!


و از این جور حرفا

البته در کنارش دلبری هم میکنی.

مثلا چند روز پیش که بابا اومده بود خونه یهو از خودت گفتی "مامان بابا شیرموز میخواد"

البته این حرف رو به این خاطر زدی که بتونی به این بهانه با مخلوط کن کار کنی! :)


خلاصه جونم برات بگه پسرم که دیروز فهمیدیم که خدا به شما یه داداش داده.

امیدوارم برای همدیگه داداشای خوبی باشین :)

  • مامان لیلا

سلام عسلی!

اول از همه برم سراغ دایره المعارفت!

امروز فکر میکنم سومین یا چهارمین جمله ی واضحت رو گفتی.

اولیش یه جمله ای بود بدون فعل : "مامان شی شی" تقریبا توی 17 ماهگی گفتی.

دومیش "مامان کجایی" بود. حدود 21 ماهگی گفتی

سومیش " آب بده" که فکر نمیکنم هنوز یک ماه از گفتنش گذشته باشه.

و امروز در کمال بلایی جمله ی "دستمو خوردم"!

قضیه هم از این قرار بود که از پارک اومده بودیم خونه و شما حسابی با سرسره و سنگ و کامیونت بازی کرده بودی و خیلی کثیف شده بودی! حالا بماند که با چه دنگ و فنگی برت گردوندم به خونه اما دستت حسابی کثیف بود و مدام میگردی توی دهنت. من هم هی با شوخی و بازی میگفتم نخور. وقتی رسیدیم خونه و قبل از اینکه دست و صورتت رو بشورم و میخواستم لباسهات رو عوض کنم دوباره همون کار رو تکرار کردی. من روم رو کردم اون طرف که مثلا نمیبینم! اومدی صدام کردی و در جوابم با شیطنت تمام گفتی "دستمو خوردم"!


کامیونی که توی سربالایی ما هولش میدادیم و توی سرازیری خودش برمیگشت پایین

  • مامان لیلا