مهمانی
شنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۱، ۰۷:۱۸ ب.ظ
سلام محمدمهدی من
امیدوارم صحیح و سلامت و تپل مپل باشی.
جای شما محفوظ، دیروز مهمون داشتیم خونمون. اگه گفتی کیا بودن؟
مامان بزرگ و بابابزرگ با همه ی عمه ها و عموها. فقط جای یک نفر خالی بود. اون هم علی کوچک قصه ی ما بود. خلاصه پسر عمه ی شما چون امروز امتحان ریاضی داشت نیومده بود.
خلاصه به ما که خیلی خوش گذشت. به شما هم حتما هینطور بوده. اینو از تکونایی که می خوردی می فهمیدم.
اما آخر شب دیگه خیلی خسته بودی. بعضی وقتا که یه تکون کوچولو می خوردی و من صدات می کردم تا دوباره تکون بخوری بابا ناراحت می شد می گفت ولش کن، راحتش بذار بخوابه ؛)
خلاصه اینکه همه منتظر اومدن شما هستن. عمه زینب هم قول داده که از وقتی شما به دنیا اومدی ما رو راحت نذاره و همش بیاد اینجا تا شما رو ببینه :)
- ۹۱/۰۹/۱۱