محمد مهدی

نوشته هایی برای پسرم

نوشته هایی برای پسرم
پیوندها

۵ مطلب در آذر ۱۳۹۱ ثبت شده است

سلام پسر گلم

فکر کنم امروز حالت خیلی خوب باشه مامان. آخه امروز خیلی ورجه وورجه می کردی. الان هم چون از استخر و ورزش برگشتیم یه خورده خسته شدی وگرنه نیمچه تکون هات سر جاشه.

امروز بعد از سه هفته صدای قلب نازنینت رو شنیدم که با سرعت 137 بار در دقیقه می زد. قند توی دلم آب میشه هروقت صدای قلبت رو می شنوم. فقط 80 روز دیگه مونده تا اگه خدا بخواد مامان بتونه پسر گلش رو بغل کنه.

راستی مامان اگه بعدا بزرگ شدی و دیدی بابا یا عمه ها هیچکدوم اینجا نظر نذاشتن، از دست من ناراحت نشیا! چون همشون آدرس اینجا رو دارن و این مطلب ها رو هم می خونن اما نمی دونم چرا نظر نمیذارن :-/


خیلی دوستت دارم ...

  • مامان لیلا

سلام محمدمهدی من

امیدوارم صحیح و سلامت و تپل مپل باشی.

جای شما محفوظ، دیروز مهمون داشتیم خونمون. اگه گفتی کیا بودن؟

مامان بزرگ و بابابزرگ با همه ی عمه ها و عموها. فقط جای یک نفر خالی بود. اون هم علی کوچک قصه ی ما بود. خلاصه پسر عمه ی شما چون امروز امتحان ریاضی داشت نیومده بود.

خلاصه به ما که خیلی خوش گذشت. به شما هم حتما هینطور بوده. اینو از تکونایی که می خوردی می فهمیدم.

اما آخر شب دیگه خیلی خسته بودی. بعضی وقتا که یه تکون کوچولو می خوردی و من صدات می کردم تا دوباره تکون بخوری بابا ناراحت می شد می گفت ولش کن، راحتش بذار بخوابه ؛)

خلاصه اینکه همه منتظر اومدن شما هستن. عمه زینب هم قول داده که از وقتی شما به دنیا اومدی ما رو راحت نذاره و همش بیاد اینجا تا شما رو ببینه :) 





  • مامان لیلا


سلام محمد مهدی مامان

بالاخره سر اسم شما با خودم به تفاهم رسیدم ؛)

آخه یه بنده خدایی گفته بود که دواسمی ها حروف ابجدشون خوب نمی شه. من هم برام سوال پیش اومده بود که این حروف ابجد کجاها کاربرد داره و تاثیرگذاره که خوب و بدش مهم میشه. اما این چندشب به این نتیجه رسیدم که خیی از آدم های بزرگ و علما دواسمی هستند. مثلا آیت الله بهجت محمدتقی بود یا علامه مجلسی که محمدباقر بود و پدرش هم که عالم بودند محمدتقی بود نامشون.

خلاصه اینکه عزیزدل مامان من کماکان شما رو محمدمهدی صدا می کنم. البته درصدی هم ممکن است نامت را محمدحسن بگذاریم. آخه ممکنه روز ولادت امام حسن عسگری (علیه السلام) به دنیا بیای.


خلاصه اینکه پسرم، امروز هفته 28 ام حیات شما شروع شد. از هفته پیش تا حالا کلی تکون های شما بیشتر شده و حسابی به مامان لگد می زنی.

مامان از دیروز سرمای بدی خورده و حالش خیلی خوب نیست. از اونجایی که یه کوچولو هم توی دلش داره نمی تونه قرص و دارو بخوره. اینه که حسابی از صبح مشغول خوردن میوه جات و شلغم و اینجور چیزهام. هوای مامان رو داشته باش یه خورده ؛)


  • مامان لیلا

سلام قند عسلم

امروز  هم طبق معمول روزهای پنج شنبه رفتیم استخر خاله نسرین. صبح قبل رفتن بابا به من گفت که پسرت شناگر به دنیا میاد انقدر که استخر میری.

من هم از بابا قول گرفتم که شما رو باید زیاد استخر ببره. گفتم اگه دختر بودی خودم می بردمت اما حالا که پسر شدی مسئولیت بابا سنگین تره. شاید به خاطر شما هم که شده این بابایی یه خورده استخر بره و ورزش کنه.


عمر مامان، برای فردا مامان بزرگ و بابابزرگ رو به همراه عمه ها و عموها از قم دعوت کردیم. ولی مثل اینکه بابابزرگ شما سرماخورده و ترجیح دادن نیان، اینه که احتمالا ما بریم پیش اونا.


مامان دوستت داره عزیزم.

تابعد ...

  • مامان لیلا

سلام پسر عزیزم.

آخه عزیز دل مامان چی میشه یه خورده تکوناتو بیشتر کنی که مامان انقدر اذیت نشه. فقط بعد غذاخوردن مامانه که تکونات خیلی زیاد میشه پسر شکموی گل مامان.

راستی مامانی فکر می کنم امروز داشتی سکسکه می کردی، چون یه ضرب منظم داشت توی شکمم می زد.

قربونت بشم که همه ی عمر مامانی ...

  • مامان لیلا