محمد مهدی

نوشته هایی برای پسرم

نوشته هایی برای پسرم
پیوندها

شب قدر

پنجشنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۴۸ ب.ظ

سلام شب زنده دار مامان!

دیشب سومین شب قدری بود که شما در این دنیا گذروندی. برخلاف دو شب قدر قبلی که ساعت 1.5 خوابیدی و تا صبح بیدار نشدی، دیشب خواب از چشمات پر زده بود. البته فقط حدودای ساعت یک ربع به دو یه مقدار روی پام لالاییت کردم و خواب رفتی اما 2.5 بیدار شدی و تقریبا تا خود اذان بیدار بودی. من هم البته با بیدار بودن شما مشکلی نداشتم. چون ترجیح میدادم شب قدر رو بیدار بمونی و نیازی نبود من تلاشی بکنم برای بیدار نگه داشتنت و همین که من کنارت نشسته بودم ،ولو اینکه سرم توی کار خودم بود، برات کفایت میکرد و ناراحتی نمی کردی. البته نزدیکای اذان که شده بود دیگه طاقتت کم شده بود و هر از گاهی یهو میزدی زیر گریه. یا مثلا انقدر خسته بودی که دستت که موقع غلت زدن زیرت گیر میکرد نمیتونستی بیرون بیاری و گریه میکردی.

خلاصه اینکه ده دقیقه ای مونده بود به اذان که آماده ات کردم برای خوابیدن و شما هم با استقبال از این موضوع خوابیدی.


  • مامان لیلا

نظرات  (۲)

از وبلاگ لطیفتون خوشم اومد...
خوشحال میشم به وب بنده هم سر بزنید
خوش به حالتون که طعم مادر شدن رو احساس کردین برای ما هم دعا کنید که خدا یه بچه خوب به ما هم بده...
پاسخ:
من برای تمام کسانی که فرزند می خواهند دعا می کنم. بعضی ها هم به اسم دعا می شوند. اگر قابل باشم شما را هم دعا خواهم کرد. امیدوارم خداوند در همین سالی که پیش رو داریم فرزندی سالم و صالح به شما عطا کند ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی