یک ساله شدی پسرم ...
سلام پسرکم
دوست داشتنی بابا
ان شا الله الان که داری این متن را میخونی حالت خوبه و دماغت چاقه و سرکیفی
حتما یا مدرسه میری یا دانشگاه
مواظب درسات باش. البته نه زیاد. بیشتر مواظب باش تا راه های زندگیت رو درست انتخاب کنی.
درس خوندن و نمره الف گرفتن یک راهه که اصلا راه خوبی هم نیست. البته نمیشه گفت راه بدیه ولی راه های بهتر از اون بیشماره..
سعی کن خودت باشی و تو همه مراحل زندگی کاری را بکنی که از همه درست تر هست.
همیشه با اطرافیان - به خصوص دوستان معتمد و بزرگترها - مشورت کن و تنهایی تصمیم نگیر.
اگر گمان کردی که دیگران تو رو درک نمیکنن بدون که داری اشتباه بزرگی را مرتکب میشی. دیگران - نزدیکان- حتما تو را بهتر از خودت درک میکنن و هر چی میگن از روی دلسوزی هست.
ولی اگر مطمئن شدی که حرف تو چیزی فراتر از تفکر اونهاست اونوقت میتونی به فکر خودت عمل کنی. به شرطی که توی این تصمیم احساس دخیل نباشه. چون شک نکن بزرگان در زمینه احساسات تجربیات زیادی دارند که تصمیم جدید تو را هم تحت پوشش قرار میده.
پس تنها زمانی که خواستی تصمیمی عقلانی بگیری و در پارادایم ذهن اطرافیان و بزرگان نزدیک نتونستی جایی براش پیدا کنی میتونی با ذهن خودت عمل کنی.
وقتی تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن و به بهترین شکل برای رسیدن به نتیجه مد نظرت تلاش کن. جوری که هیچ کس نتونه بگه تو در مسیر کوتاهی کردی یا برای کار کم گذاشتی.
مسلما زمانی میرسه که این متن را میخوانی و خوب میفهمی و ان شا الله عمل خواهی کرد.
همیشه نگاهت به بلندی آسمون باشه
ولی باید عملت رو روی زمین انجام بدی
فردا هم خیلی دیره باید از همین الان شروع کنی !
سالگرد تولدت را به خودت و مامان خوبت که خیلی برات زحمت میکشه تبریک میگم - ان شا الله همیشه سلامت باشی
دوستدار همیشه تو
بابا محمود
- ۹۲/۱۲/۰۴
عزیزم سلام
هر وقت حرفای بابایی رو خوندی و اگه متوجه شدی بعدش این شعر رو بخون
کاری ندارد این جهان تا چند گل کاری کنم
حاجت ندارد یار من تا که منش یاری
من خاک تیره نیستم تا باد بر بادم دهد
من چرخ ازرق نیستم تا خرقه زنگاری کنم
دکان چرا گیرم چو او بازار و دکانم بود
سلطان جانم پس چرا چون بنده جانداری کنم
دکان خود ویران کنم دکان من سودای او
چون کان لعلی یافتم من چون دکانداری کنم
چون سرشکسته نیستم سر را چرا بندم بگو
چون من طبیب عالمم بهر چه بیماری کنم
چون بلبلم در باغ دل ننگست اگر جغدی کنم
چون گلبنم در گلشنش حیفست اگر خاری کنم
چون گشتهام نزدیک شه از ناکسان دوری کنم
چون خویش عشق او شدم از خویش بیزاری کنم
زنجیر بر دستم نهد گر دست بر کاری نهم
در خنب می غرقم کند گر قصد هشیاری کنم
ای خواجه من جام میم چون سینه را غمگین کنم
شمع و چراغ خانهام چون خانه را تاری کنم
یک شب به مهمان من آ تا قرص مه پیشت کشم
دل را به پیش من بنه تا لطف و دلداری کنم
در عشق اگر بیجان شوی جان و جهانت من بسم
گر دزد دستارت برد من رسم دستاری کنم
دل را منه بر دیگری چون من نیابی گوهری
آسان درآ و غم مخور تا منت غمخواری کنم
اخرجت نفسی عن کسل طهرت روحی عن فشل
لا موت الا بالاجل بر مرگ سالاری کنم
شکری علی لذاتها صبری علی آفاتها
یا ساقیی قم هاتها تا عیش و خماری کنم
الخمر ما خمرته و العیش ما باشرته
پختهست انگورم چرا من غوره افشاری کنم
ای مطرب صاحب نظر این پرده می زن تا سحر
تا زنده باشم زنده سر تا چند مرداری کنم
پندار کامشب شب پری یا در کنار دلبری
بیخواب شو همچون پری تا من پری داری کنم
قد شیدوا ارکاننا و استوضحوا برهاننا
حمدا علی سلطاننا شیرم چه کفتاری کنم
جاء الصفا زال الحزن شکر الوهاب المنن
ای مشتری زانو بزن تا من خریداری کنم
زان از بگه دف می زنم زیرا عروسی می کنم
آتش زنم اندر تتق تا چند ستاری کنم
زین آسمان چون تتق من گوشه گیرم چون افق
ذوالعرش را گردم قنق بر ملک جباری کنم
الدار من لا دار له و المال من لا مال له
خامش اگر خامش کنی بهر تو گفتاری کنم